توضیحات
دانلود تحقيق پيرامون جستاری در باب مفهوم حکومت در حقوق عمومی ایران
فرمتdoc وورد
6صفحه
چکيده محتواي فايل:
جستاری در باب مفهوم حکومت در حقوق عمومی ایران
چکیده :
حکومت : اصطلاحی که در سدۀ نوزدهم در زبان ترکی عثمانی به عنوان معادلی برایgouvernement در زبان فرانسه به کار رفت و به تدریج در زبان های فارسی و ترکی رواج پیدا کرد. (EI2, III, 552؛ نیز لویس، ص. 7-36) حکومت از ثلاثی مجرد «حکم» در عربی و دیگر زبان های سامی به معنای قضاوت، حکمت و نیز طبابت است، اما در زبان عربی معنای غالب آن قضاوت و داوری است و حکومت نیز معنای قضاوت و دادرسی را افاده می کرده است. در ترکی عثمانی، در آغاز، «حکومت» به معنای قدرت سیاسی، تسلط بر امور دولتی و نیز نظام سیاسییا رژیم به کار می رفت و در معنایی نزدیک به le stato در زبان ایتالیایی در سدۀ شانزدهم به کار می رفت که بیشتر از آن که به معنای «دولت» در مفهوم انتزاعی آن باشد، معنای تسلط بر امور یک کشور و قدرت سیاسییک شخص را افاده می کرد. (لویس، همانجا) در زبان عربی، حکومت بیشتر به معنای حکمیت و داوری آمده است.
جستاری درباره مفهوم حکومت در حقوق عمومی ایران
دکتر سید جواد طباطبایی
حکومت : اصطلاحی که در سدۀ نوزدهم در زبان ترکی عثمانی به عنوان معادلی برایgouvernement در زبان فرانسه به کار رفت و به تدریج در زبان های فارسی و ترکی رواج پیدا کرد. (EI2, III, 552؛ نیز لویس، ص. 7-36) حکومت از ثلاثی مجرد «حکم» در عربی و دیگر زبان های سامی به معنای قضاوت، حکمت و نیز طبابت است، اما در زبان عربی معنای غالب آن قضاوت و داوری است و حکومت نیز معنای قضاوت و دادرسی را افاده می کرده است. در ترکی عثمانی، در آغاز، «حکومت» به معنای قدرت سیاسی، تسلط بر امور دولتی و نیز نظام سیاسییا رژیم به کار می رفت و در معنایی نزدیک به le stato در زبان ایتالیایی در سدۀ شانزدهم به کار می رفت که بیشتر از آن که به معنای «دولت» در مفهوم انتزاعی آن باشد، معنای تسلط بر امور یک کشور و قدرت سیاسییک شخص را افاده می کرد. (لویس، همانجا) در زبان عربی، حکومت بیشتر به معنای حکمیت و داوری آمده است. «الحُکم بالضم القضاء … و جمع الحکمة حکومات یقال هو یتولی الحکومات و یفصل الخصومات … الحکومة ردّ الرجل عن الظلم و ان سمی الحاکم بین الناس لانه یمنع الظالم من الظلم». (تاج العرس، 8/352) از پیامبر اسلام نیز روایت شده است که فرمود : «عدل ساعةٍ فی حکومة خیر من عبادة ستین سنة» (ابن عبد ربه، ص. 10) ابن منظور نیز از ابن اثیر نقل می کند که گفته است : فی اسماء الله تعالی الحَکَمُ و الحکیم و هما بعمنی الحاکم و هو القاضی، فهو فعیلًٌ بعمنی فاعلٍ.» (لسان العرب، 3/270).
اصطلاحgouvernement در زبان فرانسه، که به صورت government در زبان انگلیسی وارد شده، از فعل gubernarer لاتینی – مأخوذ از یونانی – گرفته شده که در اصل به معنای هدایت کشتی با سکان بوده است. در زبان فرانسه، gouvernement با gouvernail به معنای سکان از ریشه است و در اصل به معنای «تدبیر نفس» بوده و به تدریج در معنای تدبیر امور کشور استعمال شده است.
در زبان فارسی، در دورۀ سلجوقیان، حکومت به معنای مقام فرمانداران ایالات و در دورۀ عثمانی به معنای مدت فرمانداران حکومت نیز به کار می رفته است. در عصر عثمانی نیز در مناطق کردنشین همین اصطلاح عربی، که از طریق فارسی به ترکی عثمانی وارد شده بود، حکومت در معنایمتفاوتی نیز به کار رفته و منظور از آن سنجاق های موروثی تحت فرمان حاکمان کردی بود از استقلال سیاسی و اقتصادی بهره مند بودند. (EI2, III, 552)
با این همه، تا آغاز دوران جدید، در تداول ادب فارسی حکومت به معنای داوری و حکمیت به کار می رفت، چنان که در گلستان سعدی تعبیر «حکومت پیش داور بردند» آمده که نشان می دهد داور یا قاضی به «حکومت» در میان مردم اشتغال داشته است. (سعدی، ص. 160، حکایت 14) افزون بر این، در زبان فارسی منظور از «امارت و حکومت» تصدی امور ایالات به توسط نمایندۀ شاه –یعنی حاکم –بودواینتعبیر تا آغاز دوران جدید به کار می رفت. (به عنوان مثال، ر.ک. حاج سیاح، ص. 144) با آغاز دوران جدید، «حکومت» به این معنا در مقابل «دولت» و عین حال به معنای دولت مرکزی به کار می رفته است. (ر.ک. نامۀ ثقة الاسلام از تبریز به میرزا فضل علی آقا : «اما امر حکومت … امر مملکتی خیلی سست است و به حکومت حالیه قدرت و نفاذ نداده اند … تعیین حاکم تکلیف ماها نیست، اولیاءِ دولت ابصر هستند». بحران دموکراسی، 42)
تا آغاز سدۀ نوزدهم، در زبان های عربی و فارسی، ابهام واژۀ «حکومت» باقی بود و به هر دو معنای داوری و ادارۀ امور عمومی کشور استعمال می شد، اما در نوشته های برخی از نویسندگان سیاسی، به تدریج، واژۀ «قضاء» را به معنای داوری و به عنوان یکی از شئون حکومت تثبیت شد. علی عبدالرزاق، در اسلام و اصول الحکم، قضاء را از فروع حکومت و قضای شرعی را از فروع حکومت اسلامی می داند و حکم و حکومت را به عنوان معادلی برای اصطلاح رایج در علم سیاست و خلافت در تمدن اسلامی به کار می برد. («و القضاء بجمیع انواعه فرع من فروع الحکومة و تاریخه یتصل بتاریخها اتصالاً کبیراً و کذلک القضاء الشرعی رکن من ارکان الحکومه الاسلامیه و شعبه من شعبها. فلابد حینئذ لمن یدرس تاریخ ذلک القضاء ان یبدأ بدارسه رکنه الاول اعنی الحکومة فی الاسلام. و اساس کل حکم فی الاسلام هو الخلافة و الامامة العظمی. ص. 7؛ نیز رک. «جعلتها تمهیدا للبحث فی تاریخ القضاء و ضمنتها جمله ما اهتدیت الیه فی شأن الخلافة و نظریة الحکم.» ص. 7-8)
پیش از آن که برخی از اصطلاحات سیاسی جدید از طریق ترجمه های متن های سیاسی وارد زبان های جهان اسلام شوند، «سیاست» و «تدبیر» به جای حکومت و به معنای ادارۀ امور کشور یا منزل نیز به کار می رفته است، چنانکه در عنوان کتابی از ابن ابی الربیع، سلوک المالک فی تدبیرالممالک و نیز در عنوان رساله های مربوط به تدبیر منزل اصطلاح تدبیر به معنای ادارۀ امور به کار رفته و در معنای اصطلاحی «سیاست» به کار رفته است. (نیز قس عنوان رسالۀ ابن باجه، تدبیر المتوحد، که تدبیر را در معنایgouvenement de soi در زبان فرانسه به کار برده است.) ابن خلدون نیز در مقدمه می گوید : «سیاست مدنیه همان تدبیر منزل و مدینه برابر الزامات اخلاق و حکمت است.» (ج. 1، ص. 62 و نیز 3، ص. 127) (نیز ر.ک. EI2, X, 52)
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.