توضیحات
دانلود تحقيق جامع وکامل پيرامون ابوریحان بیرونی
فرمتdoc
6صفحه
چکيده محتواي فايل:
یک دانشمند و پژوهنده بزرگ
بهمناسبت هزاره ابوریحان بیرونی جا دارد خوانندگان «دنیا» را، ولو بهاختصار، با عمدهترین نکات زندگی و آثار اندیشه مردی، که بدون تردید،یکی از سیماهای تابناک دوران موسوم به «رنسانس شرق» و یکی از رجال کبیر نهتنها تمدن ما، بلکه فرهنگ جهانی است، آشنا کنیم.
ابوریحان بیرونی (ابوریحان محمدبناحمد) اهل بیرون شهر خوارزم[1] در ذیحجه سال 362 هجری قمری (برابر با سال 972 میلادی متولد شد و در رجب 440 هجری قمری (برابر با 1048 میلادی) درگذشت.
ابوریحان ابتدا بهخدمت سلسله «آلزیار» در گرگان درآمد و کتاب معروف «آثار الباقیه عَنِ القرون الخالیه» را به شمسالمعالی قابوس وُشمگیر شاه معروف زیاری تقدیم داشت. سپس در شهر زادبومی خود خوارزم، وارد خدمت سلسله «آلمأمون» شد و از سال 400 تا 407 قمری در دربار ابوالعباس مأمونبنمأمونخوارزمشاهبهسربردوکتاب«تاریخ خوارزم» را، که شامل اطلاعات دقیقی درباره تاریخ این شهر است، در این اوان نوشت.
بیرونی از سال 408 هجری،یعنی پس از شکست مأمونیان از سلطان محمود غزنوی و تسلط این پادشاه متعصب و مستبد بر بخش مهمی از ایران، به دربار محمود منتقل شد. چون شهرت داشت که افکارش موافق با جزمیّات اهل سنت، که مورد قبول شاه بود، نیست، محمود ابتدا میخواست وی را طرد و حتی نابود کند، ولی سپس بهاندرز کسانی که بیرونی را میشناختند، گوش فراداد و دانشمند خوارزمی را بهعنوان منجم دربار پذیرفت.
بیرونی در دوران محمد و مسعود و مودود غزنوی، در دربار غزنویان میزیست،یعنی از سن 46سالگی تا پایان عمر، بیش از سیسال در غزنین، در خدمت شاهان غزنوی بهسر برد و بهکار تحقیق و تتبع پرداخت. بیرونی در لشکرکشیهای محمود بههند، با او بود و ازین فرصتها، برای بررسی عمیق زبان و تمدن مردم هند استفاده جست و از اینلحاظ، روابط او با محمود،یادآور روابط نظیری است که ارسطو با اسکندر داشت.
ابوریحان ریاضیدان، لغوی، ادیب و فیلسوف بود و بهویژه در هندسه، حساب، هیئت، نجوم و اسطرلاب، استاد زمان خود محسوب میشد. با زبانهای فارسی، عربی، ترکی، سریانی، عبری و سانسکریت آشنایی داشت. آشنایی او با زبان سانسکریتعمیق بود و از لحاظ آشنایی با السنه مختلف، برای بیرونی، در بین دانشمندان و فلاسفه اسلامی، نظیری نمیتوان یافت. بیرونی در آغاز، توجه بسیار به آثار زکریای رازی پزشک، فیلسوف و کیمیاوی معروف زمان، معطوف میداشت و برای او مرشدیت قائل بود و شاید از طریق تأثیر رازی، به آموزش مانویان روی آورد، ولی بعدها از مانیگری روی برتافت و از خواندن کتاب «سفرالاسرار» مانی پشیمان شد. ابوریحان با برخی نظریات فلسفی مشائیان و پیروان اسلامی ارسطو مانند فارابی و ابنسینا موافقت نداشت و بهویژه با ابنسینا که معاصرش بود، بحثهای علمی و فلسفی در پیوست و سئوالاتی مطرح ساخت که ابنسینا بدان، جوابهایی داده است. این مفاوضه فلسفی را، میرزا ابوالفضل ساوجی حکیم، تحتعنوان «اسئله و اجوبه»، بهفارسی ترجمه کرده و لذا متن این پرسشها و پاسخها اکنون نیز در دست است. بررسی این مباحثه نشان میدهد که بیرونی برخلاف ابنسینا، نظریه «آتمیستیک»، یعنی قائلشدن به «جزء لایتجزی» را، که پیروان ازسطو مردود میدانستند، رد نمیکرد. ولی اگر در اینزمینه، یعنی در قبول نظریه «آتمیستیک» دمکریت و ردّ استدلالات ارسطو، بیرونی مترقیتر میاندیشید، برعکس، در زمینه انکار جاویدانیبودن ماده یا بهاصطلاح حکمتِ قدیم، انکار «قِدَمِ عالم» و نیز در اعتقاد به «عالم وراء عالم محسوس»، که مشائیان، بدان باور نداشتند، بیرونی افکار محافظهکارانه، ایدآلیستی داشت و نسبت به ابنسینا که بهنظریات ارسطو در اینزمینهها، باور میکرد، گامی عقب بود. این اظهارنظر اجمالی نشان میدهد که ابوریحان در عقاید فلسفی، مواضع التقاطی داشت و به هر حال افکارش در اینزمینهها، بهعمق و صحت معاصر بزرگش ابوعلیسینا نیست
[1]– بیرونی در کتاب «آثار الباقیه» (چاپ لایپزیک – سال 1876)، خوارزمیان را شاخهای از شاخسار ایران و ریشهای از بیشه آن مینامد. عین عبارت عربی او چنین است: «و امّا اهل خوارزم و ان کانوا غصناً من دوحه الفُرس و نبعة من سرحتهم.»
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.